به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله محسن اراکی بیست و یکمین جلسه درس خارج فقه فرهنگ که در مدرسه دارالشفاء برگزار شد، انواع بیان ترویجی و مکمل بودن حوزه و رسانه را مورد بررسی قرار داد و گفت: دو نوع بیان ترویجی وجود دارد، تدریجی به نحو هنجارسازی و تدریجی به صورت ترغیبی، که تا حدودی این دو نوع در احکام با هم متفاوت هستند.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم بیان داشت: بیان ترویجی نوع اول که بیان ترویجی هنجارسازی است هم دو قسم دارد؛ گاهی ترویج یک هنجار ناشناخته است یعنی یک چیزی در حال حاضر هنجار نیست و میخواهیم آن را تبدیل به هنجار کنیم. یک چیزی هنوز بین مردم معروف و متداول نشده است و میخواهیم آن را متداول کنیم.
وی اظهار داشت: نوع دیگر، تبدیل یک هنجار به هنجار دیگری است. نوع اول بیان ترویجی ـ که برای هنجارسازی است ـ این است که چیزی که هنجار نیست را هنجار کنید، چیزی که معروف نیست را معروف کنید. نوع دوم این است که چیزی که در جامعه منکر است را به معروف تبدیل کنید یا بالعکس چیزی که در جامعه به عنوان معروف است را به منکر تبدیل کنید.
عضو مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان کرد: به عبارتی یک هنجاری را به هنجاری دیگری تبدیل کنید یا یک چیزی را که در جامعه به عنوان معروف شناخته شده است را به منکر تبدیل کنید تا در جامعه این ناهنجار شود. یعنی هنجار را به ناهنجار مبدل کنید. یا یک چیزی که در جامعه ناهنجار است، ناهنجار به این معنا که جامعه از این رفتار نفرت دارد. این رفتار را میشناسند، منتها از انجام چنین رفتاری دوری میکنند. حال این را در جامعه با بیان ترویجی به رفتار معروف تبدیل کنید. خلاصه تبدیل منکر به معروف یا تبدیل معروف به منکر هم یک نوع بیان ترویجی است.
رئیس مجمع تقریب مذاهب اسلامی در مورد مکمل بودن حوزه و رسانه تصریح کرد: شیوه هنجارسازی، خود یک علم است. این که چهکاری را باید ترویج کرد، چه رفتاری را باید به هنجار تبدیل کرد و این هنجارسازی خوب یا بد است و اگر خوب است که الزامی است یا الزامی نیست کار حوزه است. هنجارسازی و بیان هنجارسازانه یک رفتار خوب، شرع است اما حالا این بیان باید چگونه باشد تا بتواند یک فعل خوب را هنجار کند؟ این کار قالباً به فن و تجربه نیاز دارد و مربوط به فقه نیست و در اینجاست که به فن و دانش احتیاج است.
خلاصه جلسه گذشته
آیت الله اراکی در جلسه گذشته رسالت های اصلی رسانه را در عصر حاضر مورد بررسی قرار داد و گفت: در رابطه با مباحث ترویجی ما اصل ترویج را بر چهار قِسم تقسیم کردهایم تا بر مبنای این اقسام، احکام آنها را به تدریج تبیین کنیم. گاهی از ترویج به اشاعه هم تعبیر میشود. در زبان عربی معمولاً عربها از رادیو به الذاعة تعبیر میکنند. عذاة و اشاعه قریب هم هستند.
وی بیان داشت: بیان ترویجی که قِوامش بر اشاعه یک مطلبی است به چهار قسم تقسیم میشود؛ قِسم اول بیان ترویجی است به عادیسازی یک هنجار یا یک پدیده -حالا ممکن است این پدیده هم پدیده گفتاری باشد میپردازد یعنی کار این بیان ترویجی عادیسازی یا به تعبیری هنجارسازی یا هنجارآفرینی است
آیت الله اراکی خاطرنشان کرد: این کار هنجار آفرینی خودش دو قِسم است؛ قسم اول و دوم دو تاست یعنی همین ترویج اشاعهای یا بیان ترویجی که قوامش به اشاعه یک مطلبی است بر دو قسم است؛ گاهی همانطوری که عرض کردیم هنجارسازی است که هنجارسازی دو نوع است. گاهی چیزی هنجار نیست چیز بدی هم نیست خوب است اما هنوز هنجار جامعه نشده است و جامعه عادت به آن پیدا نکرده و در جامعه تبدیل به معروف نشده است، لذا آنوقت با بیان ترویجی میشود مطلبی را تبدیل به معروف جامعه نمود که از آن به معروف و هنجارسازی نام میبریم. گاهی هم چیزی منکر است؛ یعنی جامعه آن چیز را به عنوان ناهنجار میشناسد، آنوقت با بیان ترویجی یک ناهنجار تبدیل به هنجار میشود یعنی یک رفتار ناهنجار تبدیل به یک رفتار شناخته شده و معروف میشود؛ به عبارتی تبدیل منکر به معروف میشود
عضو مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: نقش دستگاهها مسئول در هنجارسازی جامعه یکی از مهمترین کارهای دولت و وظایف حاکم این است که هنجار بسازد. کار رُسل تسلیم سُنن حسنه است؛ سنت یعنی هنجار، از این «لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» در مییابیم که در حقیقت کار اسوهها در جامعه ترویج و هنجارسازی یک رفتار، یک گفتار و یک فرهنگ است. و لذاست که ارتباط فرهنگ اولاً با دین روشن میشود؛ هویت دین، هویت فرهنگ جامعه است.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم در مورد نسبت جامعه با هنجار و ناهنجار اظهار داشت: گاهی ترویج اشاعهای به شکل تبدیل معروف به منکر و بالعکس منکر به معروف است، یعنی هنجاری وجود دارد منتها با بیان ترویجی با بیان اشاعهای منکر تبدیل به معروف میشود، یا بالعکس معروف را تبدیل به منکر میکند. برای مثال در جامعه عرب پیش از اسلام، نوزاد دختر کُشی یک هنجار بود و قرآن این هنجار اجتماعی را تقبیح میکند.
رئیس مجمع تقریب مذاهب اسلامی در مورد تفاوتهای اشاعه و ترغیب گفت: دو قسم دیگر در بیان ترویجی وجود دارد که جامع این دو قِسم، بیان تشویقی و ترغیبی است. تشویق؛ وا داشتن مردم به یک کار است، این را بیان ترویجیِ تشویقی میگوییم. گاهی صرف نشان دادن کار زشت خود ترویج اشاعهای است اما تشویقی در آن وجود ندارد، یعنی یک نوع عادیسازی است. در روایات زیاد وارد شده است که نگاه کردن به کسی که معصیت میکند شدیداً مکروه است. چرا از این کار نهی شده است؟ چون این نگاه معصیت را در دل نگاه کننده عادی میکند.
متن تقریر این جلسه را در ادامه میخوانید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین
گفتیم که دو نوع بیان ترویجی وجود دارد، تدریجی به نحو هنجارسازی و تدریجی به صورت ترغیبی، که تا حدودی این دو نوع در احکام با هم متفاوت هستند.
تبیین اقسام بیان تدریجی با شیوه هنجارسازی
بیان ترویجی نوع اول که بیان ترویجی هنجارسازی است هم دو قسم دارد؛ گاهی ترویج یک هنجار ناشناخته است یعنی یک چیزی در حال حاضر هنجار نیست و میخواهیم آن را تبدیل به هنجار کنیم. یک چیزی هنوز بین مردم معروف و متداول نشده است و میخواهیم آن را متداول کنیم. مثلاً میخواهیم کاری کنیم که مردم در عروسیها این کار را کنند یا در غمها و سوگواریها و جشنهای خود این رفتار را داشته باشند. نوع دیگر، تبدیل یک هنجار به هنجار دیگری است.
نوع اول بیان ترویجی -که برای هنجارسازی است- این است که چیزی که هنجار نیست را هنجار کنید، چیزی که معروف نیست را معروف کنید. نوع دوم این است که چیزی که در جامعه منکر است را به معروف تبدیل کنید یا بالعکس چیزی که در جامعه به عنوان معروف است را به منکر تبدیل کنید. به عبارتی یک هنجاری را به هنجاری دیگری تبدیل کنید یا یک چیزی را که در جامعه به عنوان معروف شناخته شده است را به منکر تبدیل کنید تا در جامعه این ناهنجار شود. یعنی هنجار را به ناهنجار مبدل کنید. یا یک چیزی که در جامعه ناهنجار است، ناهنجار به این معنا که جامعه از این رفتار نفرت دارد. این رفتار را میشناسند، منتها از انجام چنین رفتاری دوری میکنند. حال این را در جامعه با بیان ترویجی به رفتار معروف تبدیل کنید. خلاصه تبدیل منکر به معروف یا تبدیل معروف به منکر هم یک نوع بیان ترویجی است.
ابتدا راجع به احکام بیان ترویجی هنجارسازی توضیح دادیم، منتها هنجارسازی قسم اول؛ یعنی ترویج چیزی که اصلاً در جامعه هنجار و شناخته شده نیست را انسان با بیان ترویجی، ترویج کند. حکم این نوع بیان ترویجی اجمالاً این است؛ اگر فعل، رفتار و منفعتی بر آن بار شود، یا منشأ دفع ضرری باشد، حالا چه منفعت، منفعتی باشد که در شرع به عنوان منفعت مردم بر آن تأکید شده است؛ مانند نماز و روزه و حج، انفاق بر فقراء؛ «وَ الَّذينَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُوم * لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم» و اینهمه تأکیداتی که در شرع بر انفاق بر دیگران شده است. حال اگر یک نوع انفاق در جامعه اصلاً رسم نیست؛ مثلاً وصیت به ثلث کنند با اینکه یک امری است که از سوی شارع به عنوان امر معروف شناخته شده است که به ثلث مالشان در راه خدا وصیت کنند. اگر کسی بخواهد با بیان ترویجی این وصیت به ثلث را تبدیل به هنجار کند و کاری که در بین مردم مانند یک عادت شود [احکام آن به چه شکل است.]
بر رجحان شرعی چنین نوعی از بیان ادله عامی وجود دارد. یک نوع ادله عام و یک نوع ادله خاص دارد که ابتدا به ادله عام آن اشاره میکنیم. همه ادلۀ دال بر امربهمعروف و رجحان امربهمعروف، دال بر چنین بیانی هم هست. حال اگر این معروف، معروف واجبی باشد؛ هنجارسازی آن هم واجب میشود، یعنی بیان هنجاری واجب است و بیان ترویجی برای هنجارسازی آن واجب است. اگر آن رفتار، رفتاری باشد که از لحاظ شرعی واجب نیست اما محبوب و مطلوب است و رجحان غیر الزامی دارد، خب بیان هنجارسازانه چنین نوع از رفتار هم مستحب و مطلوب میشود.
حوزه و رسانه باید مکمل هم باشند
این بحث را هم خواهیم کرد که شیوه هنجارسازی، خود یک علم است. دو مطلب وجود دارد؛ ما فقه ش را بیان میکنیم. اینکه چهکاری را باید ترویج کرد، چه رفتاری را باید به هنجار تبدیل کرد و این هنجارسازی خوب یا بد است و اگر خوب است که الزامی است یا الزامی نیست این کار ماست، کار حوزه است و آن را انجام میدهیم. اما یک بحث دیگری وجود دارد و آن اینکه ما فهمیدیم؛ هنجارسازی و بیان هنجارسازانه یک رفتار خوب و مستحب یا واجب شرع است اما حالا این بیان باید چگونه باشد تا بتواند یک فعل خوب را هنجار کند؟ این کار قالباً به فن و تجربه نیاز دارد و خیلی مربوط به فقه نیست. البته گاهی ممکن است در روایاتمان از باب حکمت اشارهای هم به آن شده باشد چون در روایات گاهی مطالبی از باب بیان حکمت یا کمک به مردم بیان شده باشد منتها کار فقه به این معنا نیست [که باید همه آن را بیان کند.] ما از آن بحث میکنیم و در اینجاست که به فن و دانش احتیاج است. لذا فرض کنید که یک دانشکدهای، رشتهای داشتیم که این دانشکده، دانشکده رسانه بود، این دو نوع فن علمی و این دو نوع رشته علمی باید کاملاً از هم تفکیک شود.
احادیث مربوط به حکم هنجارسازی مثبت و منفی
عرض کردیم همه ادله دال بر وجوب امربهمعروف یا رجحان امربهمعروف بر رحجان هنجارسازی چنین رفتاری دلالت دارد. بهعنوانمثال به بعضی از این روایات اشاره میکنیم. در وسائل الشیعه در باب الامر بالنهی احادیث زیادی داریم که ما نمیخواهیم همه احادیث باب را بیان کنیم اما برای نمونه به چند روایت اشاره میکنیم.
روایات اولی که مطرح میکنیم روایتی است که مرحوم صاحب سائل از مرحوم شیخ صدوق نقل میکند که از نظر سند حسنه است:
«وَ فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْخُرَاسَانِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَيُّمَا نَاشِئٍ نَشَأَ فِي قَوْمِهِ ثُمَّ لَمْ يُؤَدَّبْ عَلَى مَعْصِيَةٍ كَانَ اللَّهُ أَوَّلَ مَا يُعَاقِبُهُمْ بِهِ أَنْ يَنْقُصَ فِي أَرْزَاقِهِمْ.»
یعنی آن جوانی که در یک جامعه رشد میکند؛ اگر بر معصیتی تأدیب نشده و یعنی جلوی او گرفته نشود آن قوم عذاب میشوند. در اینجا که تأیب یعنی آن رفتاری که یک هنجار را جابیندازد یا از اینکه هنجار شود جلوگیری کند. در حقیقت تأیب همان هنجارسازی است و ادب کردن یا تأیب هنجارسازی است. حالا این روایت درباره منکر آمده است؛ یعنی جلوگیری از اینکه منکری تبدیل به هنجار شود. اول جزای آنها این است. -ببینید مشکلاتی که در جامعه وجود دارد از کجا نشئت میگیرد.- «أَيُّمَا نَاشِئٍ نَشَأَ فِي قَوْمِهِ ثُمَّ لَمْ يُؤَدَّبْ عَلَى مَعْصِيَةٍ كَانَ اللَّهُ أَوَّلَ مَا يُعَاقِبُهُمْ بِهِ أَنْ يَنْقُصَ فِي أَرْزَاقِهِمْ.» این تازه آغاز عقاب الهی است.
حدیث پنجم از همین باب را نیز میخوانیم؛ باز هم مرحوم صدوق به سند خود نقل میکند: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّيَ الْحَوَارِيُّونَ الْحَوَارِيِّينَ فَقَالَ أَمَّا عِنْدَ النَّاسِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ أَمَّا عِنْدَنَا فَسُمُّوا الْحَوَارِيُّونَ الْحَوَارِيِّينَ لِأَنَّهُمْ كَانُوا مُخْلِصِينَ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ مُخَلِّصِينَ لِغَيْرِهِمْ مِنْ أَوْسَاخِ الذُّنُوبِ بِالْوَعْظِ وَ التَّذْكِيرِ الْحَدِيثَ.»
از حضرت پرسید: چرا به حواریون عیسی علیه السلام حواریون گفتند ؟ در قرآن کریم [خدواند متعال درباره آنها] میفرماید: «فَلَمَّا أَحَسَّ عيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاري إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ».
حضرت پاسخ میدهد: «فَقَالَ أَمَّا عِنْدَ النَّاسِ» یعنی وقتی مردم حوارین را معنی میکنند، یک طور معنا میکنند اما ما که حواریون را معنا میکنیم؛ نزد من این معنا را دارد: «أَمَّا عِنْدَنَا فَسُمُّوا الْحَوَارِيُّونَ الْحَوَارِيِّينَ لِأَنَّهُمْ كَانُوا مُخْلِصِينَ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ مُخَلِّصِينَ لِغَيْرِهِمْ مِنْ أَوْسَاخِ الذُّنُوبِ بِالْوَعْظِ وَ التَّذْكِيرِ». این دقیقاً همان چیزی که ما از آن به اسم بیان هنجارساز تعبیر میکنیم؛ وعظ و تذکیری که منشأ تخلیص مردم از ذنوب شود.
«ِأَنَّهُمْ كَانُوا مُخْلِصِينَ فِي أَنْفُسِهِمْ» خودشان از گناه خالص شده بودند و «مُخَلِّصِينَ لِغَيْرِهِمْ مِنْ أَوْسَاخِ الذُّنُوبِ بِالْوَعْظِ وَ التَّذْكِيرِ» لذا به آنها حواریین گفته شد.
یک روایت دیگری هم از همین باب میخوانیم که روایت اول این باب است و سند آن هم نسبتاً سند بدی نیست.
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ بِشْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عِصْمَةَ قَاضِي مَرْوَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام فِي حَدِيثٍ قَالَ: فَأَنْكِرُوا بِقُلُوبِكُمْ وَ الْفِظُوا بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ صُكُّوا بِهَا جِبَاهَهُمْ وَ لَا تَخَافُوا فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ فَإِنِ اتَّعَظُوا وَ إِلَى الْحَقِّ رَجَعُوا فَلَا سَبِيلَ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ هُنَالِكَ فَجَاهِدُوهُمْ بِأَبْدَانِكُمْ وَ أَبْغِضُوهُمْ بِقُلُوبِكُمْ غَيْرَ طَالِبِينَ سُلْطَاناً وَ لَا بَاغِينَ مَالًا وَ لَا مُرِيدِينَ بِالظُّلْمِ ظَفَراً حَتَّى يَفِيئُوا إِلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ يَمْضُوا عَلَى طَاعَتِهِ.»
با دلتان نسبت به منکر موضع منفی بگیرید و نفرت از منکر در دل ایجاد کنید و زبانتان را علیه منکر بشورید. نهی از منکرتان صریح باشد و به پیشانی آنها اصابت کند؛ منظور از اصابت کند یعنی صریح باشد و طوری نباشد که با حیاء و خجالت و ببخشید گفتن و این موارد همراه باشد. ببخشید لازم نیست زیرا ببخشید تعارف است. ظاهراً آن امربهمعروف و نهی از منکر که مد نظر شارع است؛ این طور امربهمعروف و نهی از منکری [که همراه با تعارف و ببخشید گفتن باشد] نیست. زیرا اگر آن طرف نفهمد که این کار صد درصد باطل است نهی از منکر نیست. شخص باید بفهمد که این کار او صد در صد باطل است. باید طوری بیان شود که یک روزنهای از ارتکاب آن کار هم باز نماند. این دقیقاً همان نهی از منکری است که باید انجام دهند./905/422/ح
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز